مهاجرت با بال های پروانه ای

ان الذین آمنو و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله غفور رحیم

مهاجرت با بال های پروانه ای

ان الذین آمنو و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله غفور رحیم

بیماری هلندی 3

قضیه از این قرار است که چون با فروش نفت پول خوبی به دست می آید از تلاش برای تولیدات دیگر صرف نظر میکنیم. از توسعه صرف نظر میکنیم. کشور های صنعتی مصرف کننده ی انرژی و به طور خاص نفت هستند. با خودشان تکنولوژی استخراج و استحصال نفت را می آورند و با تعارف نمیگذارند کشور نفتی از جایش تکان بخورد! پول نفت خام را می دهند و میبرند برای مصرف! با تکنولوژی انحصاری چیزهایی تولید می کنند و به کشورهای دیگر میفروشند. اغلب بازار مصرف هم همان جهان سومی هایی هستند که از جایشان تکان نخورده اند! قبلاً کشور نفتی پول گرفته بود برای خام فروشی، حالا همان پول را میدهد برای خرید فرآورده ها!

و اینگونه است که ما با تنبلی برده ی نفت شده ایم!

 

این رشد اقتصادی! در دهه پنجاه در ایران دیده شد. همان زمانها هم حرف از ایستادن مقابل دروازه های تمدن بود. اما برای آشنایی با حقیقت این توسعه یافتگی شتابزده ارجاع میدهم به مستند «تهران ۵۱» کار خسرو پرویزی.

در این مستند مردمی را میبینیم با رشد کاریکاتوری. نوکیسه های پر ادعا اما بی فرهنگ.  یک سکانس خاص دارد از مردانی که لباس سرتا پا سپید پوشیده دارند با ماسک و موسیقی پر شکوه می روند وارد اتاق خاصی شوند. شبیه فضا نوردان به نظر می رسند. کار شروع می شود. مردها مشغول رنگ پاشیدن به بدنه ی خودروی پیکان هستند.

این تصویری کاریکاتوری از توسعه ی کاریکاتوری.

ارجاع میدهم به مفهوم بچه پولدار ملی

بچه پولدار ملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵
هاجر

بیماری هلندی 2

پیش زمینه ماجرا:

1.       نروژ کشوری ست که نفت مرغوبی صادر می کند! اما صنعتی هم هست.

2.     کشور هلند هم.

3.     هیچ یک از کشورهای نفتی خاورمیانه ای، صنعتی نیستند!

خب!

نروژی ها می گویند اگر پا روی پا بیندازند و فقط پول نفت را بخورند ملتی چاق و تنبل و بیمار میشوند!

و این دقیقاً همان چیزیست که ما جهان سومی های نفتی هستیم! چاق و تنبل و بیمار!

اولین بار هلند متوجه این بیماری شد و درمان کرد، نروژ هم با جدیت پیشگیری کرد.

در ادامه مطلب متون کپی شده است برای توضیح علمی مطلب

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰
هاجر

بیماری هلندی 1

آنهایی که می گویند "پول نفت داریم باید مفت بخوریم مفت بچرخیم"

خیانتکاران و جنایتکاران اقتصادی اند. یا حداقل وطن فروشان اقتصادی

همان ها هستند که اقتصاد ما را وابسته به نفت کرده اند. همان هایی که شکمشان را صابون میزنند اگر تحریم ها برداشته بشه چی میشه!

همان ها هستند که اقتصاد ما را تک محصولی می خواهند. این ها همان روش استعمار جدید است. «کلونیالیزم».

پول نفت یعنی وابستگی اقتصاد ما به صنعت دیگران. و این یعنی هرگز رشد صنعتی نخواهیم داشت. صنعتگران در چنین کشوری کشک بسابند به صرفه تر است.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۲
هاجر

زنانی که در ایران به خاطر نویسندگی مشهور شده اند را نام ببرید: نازی صفوی نویسنده «دالان بهشت»  و خانم نویسنده کتاب «بامداد خمار» که اسمش را هم نمیدانم... خب! هر کدام از این ها چقدر ثروتمند یا مشهور شدند؟! 

زنان غیر ایرانی که به خاطر نویسندگی مشهور شدند؟ (صرف نظر از بتی نویسنده کتاب بدون دخترم هرگز) مثلاْ جی کی رولینگ نویسنده کتابهای «هری پاتر». خانم پاتر نویسنده داستان هایی برای کودکان. جولیا چایلد برای کتاب آموزش آشپزی! و جولی نامی به خاطر نوشتن وبلاگ و کتاب جولیا و جولی. که اغلب این کتابها فیلم هم شده اند!

یک مثال بسیار ناموفق از نمایش یک زن نویسنده در ایران: سریال «مرگ تدریجی یک رویا» کار فریدون جیرانی.

نمونه تخیلی یک زن نویسنده که با رمانی مشهور شده با ناشرش ازدواج میکند بچه دار میشود اختلاف پیدا میکند رمان دومش را به ناشر دیگری می فروشد و از ایران فرار می کند در حسرت زندگی بهتری که! نمیدانم چه چیز بهتری می خواست. هرچند همه میدانستیم آدمهای توی سریال چه ظاهر و رخت و لباس چه شخصیات مربوط به هرجایی غیر از ایران هستند.

حالا درباره یک زن نویسنده ی دیگر فکر کنیم. سیمین دانشور!

نویسنده ی خوبی بود و من کتابهایش را دوست داشتم. اما چند درصد شهرتش به خاطر خودش بود چند درصد به خاطر شوهر نویسنده اش جلال؟

حالا یک موضوع دیگر! 

اینکه نویسندگان ایرانی مثل نویسندگان امریکا و اروپا مشهور ثروتمند نمیشوند به قوانین چاپ مربوط است یا به جامعه مخاطب؟ به سرانه ی ساعت مطالعه؟ یا محتوای آثار؟


مابعد التحریر: یک وبلاگ نویس زن پرطرفدار میشناسم که اتفاقا شخصی هم مینوشت اما بد نبود!

تو فقط لیلی باش

اما تعطیل کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۴
هاجر
شاندل Shandel متفکر بزرگ اروپای قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می‌گوید :
«انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می‌کند»
ما زندگی را در رنج می‌گذرانیم تا راحتی و آرامش ایجاد کنیم، تمامی عمر می‌رویم به این امید که لحظاتی بنشینیم، تمام عمر زحمت می‌کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می‌گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی‌کنیم و نمی‌یابیم. زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می‌شود.
نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً در آدم بوجود می‌آورند بوسیله تبلیغات است. تلویزیون را روشن می‌کنید و بعد از دو ساعت خاموش می‌کنید به خودتان نگاه می‌کنید، می‌بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید، قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می‌شستید امروز حتماً باید پودر... بخرید.
بوردا می‌خرید زن روز می‌خرید نگاه می‌کنید در فکر تهیه لباسها و مدل‌های آن می‌افتید استعمار فرهنگی و فرهنگ زدایی از طریق تقلید تشبه رقابت مصرف‌های مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است و اینجاست که به سخن عمیق محمد(ص) که من یتشبه یقوم فهو منه که از کلمه شبیه استفاده شده (پی می‌بریم) اگر زندگیمان مثل اروپایی‌ها شد اگر وضع لباسهامان مثل مدلهای ارائه داده شده زن روز و بوردا و خانم... شد خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه به سوی او میل کرده‌ایم.


این اصل نامه ی شهید علم الهدی به خواهر 22 ساله اش بود. نمی خواهم به روی خودم بیاورم که این نامه را در 19 سالگی نوشته، نمیخواهم به روی خودم بیاورم که این نامه را در 20سالگی خواندم به نظرم آمد نویسنده اش یکی دو سال پیش شهید شده.
اما مجبورم. حتی امروز هم این نامه تازه است. حتی امروز هم می شود از روی این نامه نوشت و برای دخترها و خواهر ها فرستاد.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۴۱
هاجر

بسم الرّب الشهداء و الصدیقین

پنجشنبه استاد می گوید تاریخ فرهنگ و هنر، «تاریخ عبودیت» است. روند تاریخ عبودیت 4 گذاره دارد. در عمل 4 مرحله که منجر به پدید آمدن هفت هنر شده است.

هنر معماری در معبد محوری؛ هنر مجسمه سازی در معبود محوری؛ هنر شعر و موسیقی و نقاشی در مناسک محوری؛ هنر هفتم یعنی سینما در مرحله ی عابد محوری.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۷
هاجر

بسم الرّب الشهداء و الصدیقین

استادم آخر درس می گوید انسان ها سه دسته اند:

1. کسانی خودشان قصه دارند مثل پیامبران

2. کسانی که قصه های دیگران را روایت می کنند.

3. کسانی که قصه ها را می شنوند. اما حالا یا قصه ی اصلی را می شنوند یا قصه های اسطوره ای غیر حقیقی را.


کسی وجود دارد که قصه دارد. شهادت هنر مردان خداست. قصه که داشته باشی زندگی ات سخت می شود رنج می کشی درد داری دنیا سخت می گیرد و تو... لذت بندگی را می چشی. مگر به پیامبران و معصومین خیلی خوش گذشت؟ تمامشان شهید شدند... 

و آخر کلاس از قصه ی شهید آوینی گفت... و من در اندیشه ی قصه ی علم الهدی هستم. هنوووووز جای علم الهدی خالیست.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۵۶
هاجر