مهاجرت با بال های پروانه ای

ان الذین آمنو و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله غفور رحیم

مهاجرت با بال های پروانه ای

ان الذین آمنو و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله غفور رحیم

۴ مطلب با موضوع «جای علم الهدی خالی» ثبت شده است

بسم الرّب الشهداء و الصدیقین

استادم آخر درس می گوید انسان ها سه دسته اند:

1. کسانی خودشان قصه دارند مثل پیامبران

2. کسانی که قصه های دیگران را روایت می کنند.

3. کسانی که قصه ها را می شنوند. اما حالا یا قصه ی اصلی را می شنوند یا قصه های اسطوره ای غیر حقیقی را.


کسی وجود دارد که قصه دارد. شهادت هنر مردان خداست. قصه که داشته باشی زندگی ات سخت می شود رنج می کشی درد داری دنیا سخت می گیرد و تو... لذت بندگی را می چشی. مگر به پیامبران و معصومین خیلی خوش گذشت؟ تمامشان شهید شدند... 

و آخر کلاس از قصه ی شهید آوینی گفت... و من در اندیشه ی قصه ی علم الهدی هستم. هنوووووز جای علم الهدی خالیست.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۵۶
هاجر

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

امروز چهارشنبه است. ساعت اول «نفت» داشتیم. کلاس کاملا مادی و اقتصادی بود. نقشی از ایدئولوژی نبود. مثلا من برای خودم عقاید خاصی دارم! فکر می کنم نحوه ی استفاده ی ظالمانه ی ما در استخراج و استحصال نفت کار را خراب می کند. با هیچ ترفندی نمی توانیم بهره وری مان را از تخمین بیشتر کنیم. همیشه باید بترسیم که به چیزی کمتر از برآوردمان دسترسی خواهیم داشت. چرا؟!

چون برکت یک موضوع مادی نیست. در محاسبات مادی نمی توان آن را جدی گرفت. در ماشین حساب و انواع نرم افزار های محاسباتی و حسابداری نه دکمه ای برایش تعبیه شده نه فرمولی برای محاسبه اش کشف شده نه..... نه اساساً اعتقادی به آن دارند!

خدا و قدرتش را نادیده می انگارند و با همین تحلیل های دسته صدم استراتژی افزایش کیفی جمعیت را تحقیر و تمسخر می کنند.

نه من عرضه ی علم الهدی شدن را دارم و نه دانشجویی دور و برم می بینم که بتواند در این باره بلند حرف بزند. کمی بلندتر از صدای تق تق دکمه های خسته ی کیبورد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۲
هاجر

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

سه شنبه چهار نفری رفتیم چهار راه استانبول که به حضور اردوغان در تهران اعتراض کنیم. 21 نفر سرباز با اتیکت پلیس دیپلماتیک با ضربه گیر بیخ دیوار سفارت ترکیه آماده باش هستند و آن طرف خیابان هم دو تا ون پر سرباز نیروی انتطامی. اما هیـــــچ خبر و اثری از اعتراضی، خبرنگاری، عکاسی... هیـــــچ. ما هم خسته و آفتاب زده نشستیم روی پله های بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران (الکی مثلاً در اعتراض به اقتصاد ربوی) . چند دقیقه ای نشستیم که پلیسی آمد سراغمان گفت اینجا نشینید تجمع جلوی کاخ ریاست جمهوری است! ما هم گفتیم باشه! باز نشسته بودیم خستگی در کنیم این دفعه دو سه نفری با هم آمدند تذکر بدهند که تجمع نکنید!

جای علم الهدی خالی، حتی همینقدر عرضه نداشتیم بگوییم آخر مرد حسابی 4نفر آدم پنچر بی زبان تجمع محسوب می شوند؟ اصلا مگر حکومت نظامی است که تجمع 4نفره ممنوع باشد؟

خلاصه دو تا میدل باس در این خیابان و دوتا هم در آن خیابان آماده باش برای تجمعی که فقط 4 نفر غیرت کرده بودند بیایند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۴۷
هاجر

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

دوشنبه سر کلاس، استادی که زیر عکس امام و رهبری ایستاده می گوید من از اونایی هستم که معتقدم باید با امریکا بسازیم و بیزنیم توی سر این اعراب و ... این اسرائیل.

یک علم الهدی هم سر کلاس نداشتیم که معترض شود حرفی بزند چیزی بگوید. استاد نماینده ی مجلس بودند.

استاد می گفت ما در قدرت باید سهم امریکا را بدهیم... امریکا هم باید سهم ما را بدهد! امام خمینی فقط گفتند اسرائیل باید از بین برود اما امریکا را نگفت. امام خمینی هم این را فهمیده بود که باید امریکار ار بپذیرد.

یکی از ما عرضه ی علم الهدی را نداشتیم... اصلاً لیاقت این را نداشتیم که از آرمان امام و انقلابش دفاع کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۵
هاجر